-3-

یاهو

 

از اون زمان تا به الان جای محکمی برای ایستادن ندارم. مدام برای کامل غرق نشدن دست و پا میزنم. زندگی توی این وضعیت البته که درونم نمیتونه جریان داشته باشه. توی این دوران در حال جستجو برای چیزیم که بتونه قرارم باشه.

باورهای مذهبیم نتونست نجاتم بده. اعتبارشون رو به کلی زیر سوال نمی برم. باورهای "من" نجات بخش نبود. 

معنا. معنا هم نایاب شده. اگر هم پیدا بشه گذراست و آتش درونم خواهد سوزاندش. آینده رو پیش بینی نمیکنم. گذشته اینطور بوده. به نظر میاد فلسفه اگر بتونم نسبتم رو باهاش برقرار کنم امیدی باشه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها